part 21 (last part)

پایین زیاد طول نکشید که جولیا به یه استایل گنگ و پسر کش اومد بیرون ..........
فیلیکس = // دهنش باز مونده // خیلی خوشگل شدی یهو ندزدنت ازم
جولیا = تو هم خیلی جذاب شدی
.......... باهم سوار ماشین شدن و به سمت رستوران حرکت کردن بینشون سکوت بود که رسیدن و پیاده شدن ...........
ویو لیا
از ماشین پیاده شدیم احساس عجیبی داشتم فیلیکس عجیب رفتار میکرد وارد رستوران شدیم همه جه خاموش بود و یه راهرو جلوم
بود که با گل و شمع چیده شده بود برگشتم که از فیلیکس بپرسم این چیه دیدم نیست پس تسمیم گرفتم از راهرو برم رفتم رسیدم
اخرش یه میز بود یهو دیدم فیلیکس جلوم زانو دز و گفت
Liya well you merry me
خیلی شوک شده بودم ولی قبول کردم که چراغا روشن شد و همه مهمونا اومدن تو سالن و دست و جیغ و هورااااا
خوب عروسی تموم شد ما زندگی خوبی باهم داریم ......
(the end)
خب خوشگلای من....
امیدوارم از این فیک خوشتون اومده باشه...
ممنون میشم نظراتتون رو تو کامنت بهم بگین